فاطمه رحیمی

دانشجوی دکتری رشته آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت- گروه آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت- دانشکده بهداشت- دانشگاه علوم پزشکی تهران

به نام آموزگار مهربانی


من فاطمه رحیمی هستم. سال ۱۳۶۰ در تهران در خانواده ای با سطح متوسط متولد شدم و هنوزم در شهر شلوغ و پلوغ تهران زندگی می کنم.

دوران مدرسه را در منطقه ۱۲ آموزش و پرورش تهران گذروندم. سال ۷۸ در رشته بهداشت خانواده مقطع کاردانی دانشگاه علوم پزشکی ایران قبول شدم و به این ترتیب از دنیای کودکی فاصله گرفتم و وارد دنیای بهداشت و سلامت شدم، در حالیکه هنوز مربی بهداشت مدرسه مون رو با سبک و سیاق خاص خودش، توجهش به بچه ها و مسوولیت پذیری زیادش به خاطر داشتم و باهاش در ارتباط بودم.

اول راه ورود به مقطع کاردانی، بعد از زحمات زیادی که برای قبولی در کنکور کشیده بودم، بسیار نا امید کننده بود، توقعاتم و انتظاراتم از خودم خیلی بیشتر بود؛ ولی همیشه متوقف نشدن خودم رو مدیون یکی از اساتید همون دانشگاه میدونم که گفت: “مسیرتون رو پیدا کنید، از این شاخه به آن شاخه نپرید و تحصیلات تون رو تا دکتری ادامه بدین” و خوب یادمه که به رشته آموزش بهداشت اشاره مستقیم کرد.

به این ترتیب به داشتن فوق دیپلم راضی نشدم و برای گذراندن دوره کارشناسی در رشته بهداشت عمومی و بعد هم کارشناسی ارشد رشته آموزش بهداشت در دانشگاه علوم پزشکی تهران اقدام کردم.

از اونجایکه خانواده ای فرهنگی داشتم ، همزمان با تحصیل به سمت کار کردن در مدرسه کشیده شدم، ۲ سال به عنوان مربی ورزش، مربی پرورشی و مربی بهداشت در مدارس مشغول به کار بودم ولی با همه خاطرات قشنگ و تجربیات خوبی که اون مدارس برای من داشتند، چیزی نبودندکه من می خواستم.

من جایی برای اثر گذاشتن روی جامعه ام و پیشرفت شخصی خودم می خواستم و اون مدارس برای آرزوی بزرگ من، کوچیک بودند. به همین خاطر از فضای مدرسه بیرون اومدم و اقدام به گذروندم طرح نیروی انسانی در مراکز بهداشتی درمانی شهر تهران کردم و البته بعد هم استخدام شدم.

فصل جدید زندگی من به عنوان کارشناس پیشگیری و مبارزه با بیماریها، با کار کردن در مرکز بهداشتی درمانی ابن سینا، پارک بعثت و چهارده معصوم در مناطق ۱۰، ۱۱ و ۱۶ تهران و مراوده با پرسنل و مردم اون مناطق شروع شد. شناسایی انواع و اقسام بیماران در سنین مختلف و قومیت های متفاوت، از هر دو جنس، ایرانی و افغانستانی و اکثرا با سطح مالی متوسط رو به پایین و ضعیف، رسوندن داروها به دست بیماران، پیگیری آزمایشات و درمان بیماران، همدردی با خانواده هاشون اکثر وقت من رو پر می کرد.

تماس های تلفنی، رفت و آمد به منازل، قدم زدن توی خیابونهای اون مناطق و سرکشی به مطب ها، کلینیک ها، آزمایشگاه ها و بیمارستان ها، مراجعه به مدارس منطقه، شرکت توی جلسات شورایاری و آموزش، آموزش، آموزش در سرما و گرما. همه برای پیشگیری از انتشار بیماریها در محله ها و کنترل وضعیت سلامت مردم. تلاش خستگی ناپذیر من، باعث شد برای کار کردن در سطح بالاتر دعوت شوم و من هم که همیشه مشتاق انجام کاری بزرگتر بودم پذیرفتم.

وارد مرکز بهداشت جنوب تهران، واحد آموزش بهداشت شدم. جایی که وظایفی که به من محول شد به رشته تحصیلی من نزدیکتر بود.

وظایفی متفاوت از آن چیزی که تجربه کرده بودم و مسوولیت بالاتر! خوشبختانه پیشینه ای که داشتم باعث شد خیلی زود خودم رو پیدا کنم.

به خاطر علاقه و مهارتهایی که داشتم مسوول تهیه، تولید و توزیع محتواها و رسانه های آموزشی شدم و مسوولیت بروز رسانی سایت مرکز بهداشت رو هم به عهده گرفتم. دنیای اینترنت دنیایی بود که همیشه برای من جذابیت خاص خودش رو داشت.

برپایی غرفه های سلامتی در سطح محلات، برگزاری کارگاه های آموزش سلامت برای کارکنان، آموزش دانشجویان و کارآموزان رشته های مرتبط با سلامت، ارتباط با سازمانهای مختلف منطقه برای آموزش، اطلاع رسانی به کارکنان و مردم تحت پوشش، نظارت بر عملکرد کارشناسان بهداشتی که در مراکز بهداشتی درمانی کار می کردند خلاصه کارهاییه که توی این سالها انجام دادم.

توی همه این سالها هیچوقت از درس و بحث دور نبودم و از خوندن کتاب ، پژوهش، نوشتن مقاله و شرکت توی همایش ها و سمینارها غفلت نکردم. معتقد بودم و هستم باید به روز، مهربان و با هم بود و البته رشد شخصی رو فراموش نکرد.

این فکر و عقیده باعث شد ۸ سال در مسوولیتی که داشتم بمونم و همیشه به فکر یه قدم جلوتر، یک تغییر هر چند کوچیک باشم، در حالیکه تقریبا از نظر کاری و مالی به یه ثبات نسبتا خوبی رسیده بودم.

ولی این ثبات کافی نبود. من اهل راکد موندن نبودم، تغییر با همه استرس هایی که برای من همیشه به همراه داره و دو راهی های زیادی که جلوی پای ما میذاره، منو شادتر نگه می داشت تا زندگی آرام داشتن. کسالت زندگی پیش بینی پذیر را نمی خواستم. به همین خاطر برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری آماده شدم.

به نظرم می رسید دکتری باعث میشه بیشتر بدونم و دسترسی به آدم ها و موقعیت هایی پیدا کنم که پتانسیل های بیشتری رو در من شکوفا میکنه و میتونم باز هم قدم های بهتری رو برای سلامت مردم بردارم.

الان که این متن رو می نویسم دی ماه سال ۱۳۹۹ است، دانشجوی ترم پنجم مقطع دکتری رشته آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم.

تقریبا ۵ سال پیش به خاطر مسایل خانوادگی با یکی از موفق ترین گروه های حمایتی جامعه مون آشنا شدم، ۴ سال پیش اولین باری بود که جرقه های تشکیل گروه های خودیار و حمایتی توسط خودم در ذهن من شکل گرفت، این علاقمندی با شروع طرح تحول سلامت و تشکیل گروه های خودیار در مراکز خدمات جامعه سلامت شهری و روستایی ادامه پیدا کرد، سال ۹۷ در همین زمینه کتابی رو به چاپ رسوندم و یک سال است که روی گروه های خودیار مجازی تحقیق و بررسی می کنم تا پایان نامه ام را در این زمینه بنویسم.

از اولین روز، هر روز بیشتر و بیشتر حس می کنم که چقدر جای وجود گروه های حمایتی مجازی زیر نظر متخصصین در جامعه ما خالیه و حتی خودم رو نیازمند این گروه ها می بینم.
راه خیلی طولانی پیش رو دارم که می دونم با خوشحالی و غم، سختی و آسونی های زیادی همراهه. ولی توکلم به خدا و امیدم به شما دوست عزیزه. روی کمک و حمایت شما خیلی حساب کردم.

امیدوارم با کمک هم بتونیم دردی از دردهای این جامعه رو حتی برای یک نفر کم کنیم . اون روز، روز خوشبختی و موفقیت همه ما خواهد بود. امید دارم ثمره کار ما سر آغاز فعالیت هایی باشه که سالهای سال خودمون و عزیزانمون ازش بهره ببریم.

در پناه حق، به روز، مهربان و با هم باشیم.
فاطمه رحیمی