زمان: ۴ دی ۱۴۰۰
به نام یاری دهنده دل ها
کارشناسان: رحیمی- آقایانی- فرهندی- میرنسب
در ابتدای جلسه خانم آقایانی کارشناس سلامت روان، جمله ای را مطرح کردند و نظرات مراقبین را در این زمینه خواستند: شما نمیتوانید امواج را متوقف کنید، اما میتوانید موج سواری یاد بگیرید.
در این باره حاضرین در جلسه برداشت های خود را اعلام کردند:
- امواج همون فراز و نشیب های زندگی هستند ما نمیتونیم ریتم زندگی رو تغیر بدیم اما با آموزش و تمرین میتونیم در اوج سختی هم آرامش داشته باشیم و مدیریت کنیم
- مراقبت بالا و پایین داره سختی و آسونی داره میشه با تمرین و کارکردن روخودمون وآموزش دیدن در رابطه با این موضوع میتونیم بهش مسلط بشیم و ترس و استرس و عصبانیت بهمون آسیب نزنه
- مادیگران را نمی توانیم عوض کنیم ولی می توانیم خودمان راتغییر دهیم وبا ارامش ادمه زندگی مون بدهیم
- مشکلات زندگی مثل موج ها می مونن، ما نمی تونیم اونا رو به طور کل برطرف کنیم ولی اگه یاد بگیریم چطور از همونها استفاده کنیم، می تونیم لذت زیادی ببریم، مثل موج سوارها که از موج سواری لذت می برن، موج ها برای دیگران تهدید هستن، ولی برای موج سوار ها تفریح. برای موج سوارهای حرفه ای، موج های بلند تر یعنی موقعیت های بهتر …
- وقتی ما از رفتارکسی ناراحت میشیم باید دنبال ریشه این ناراحتی در درون خودمون بگردیم وقتی ریشه روپیدامیکنیم بخش زیادی از دلخوری ها حل میشه
سپس کارشناسان جمع بندی کردند:
مواجهه با واقعیت ها (موج ها) در زندگی و یافتن راه حل یک روش برای حس خوب است
موضوع اینجاست که ما معمولا از درد فرار میکنیم اما درد به ما نشان میدهد که یک چیزی درست نیست
حس درد باعث ریشه یابی علت درد میشود. در واقع درک درد به ما میگوید دنبال این باشیم که علت درد کجاست ریشه درد کجاست و به دنبال این موضوع باشیم که مشکل اصلی را پیدا کنیم.
نکات آموزشی
- گاهی اوقات ما نمی توانیم اتفاقاتی که برایمان می افتد را تغییر دهیم اما می توانیم روش های بهتری را برای روبروشدن با آن اتفاق یاد بگیریم.گاهی چیزهایی که برایمان ناخوشایند هستند می توانند ابزاری برای حال بهتر ما باشند و در نهایت به حس و رفتار بهتری برسیم.
- گاهی اوقات ما از موقعیت ها فرار می کنیم مثل فرار کردن از موج ها یعنی وارد اجتناب از موقعیت می شویم( اجتناب یک سبک مقابله ای است. وقتی بوجود می آید که ما یک کودک آسیب پذیر در ذهن خود داشته باشیم)
- این اجتناب باعث می شود احساسات بد را تجربه کنیم ، اما اگر بتوانیم با مسایلی که پیش می آید روبرو شویم رشد پیدا می کنیم. به طور مثال یکی از علت های افسردگی مراقبین می تواند خشم نهفته ای باشد که از دوران کودکی دارند. وقتی کودکی نمی تواند حس توجه و دوست داشته شدن و مراقبت را از اعضای خانواده و اطرافیان دریافت کند، خشمی در او پنهان می شود و در بزرگسالی وقتی نقش مراقبت از دیگران را بر عهده می گیرد، این حس را دارد که این افراد شایسته مراقبت نیستند. مراقبی که دارای خشم نهفته است ممکن است از طرف دیگر دچار احساس گناه نیز باشد، یعنی با کم کردن مراقبت دچار عذاب وجدان شود و همین موضوع مراقبت را سخت تر می کند. چون از یک طرف نمی تواند خشم خود را ابراز کند و از طرف دیگر نمی تواند که مراقبت نکند. لذا در شرایط مراقبت دچار شادی او به غم و عصبانیت او به افسردگی می کشد.
- برای اینکه بتوانیم با احساسات منفی مانند خشم روبرو شویم، نیاز است که بتوانیم با ذهنیت های خود وارد گفتگو شویم و به آنها توجه کنیم. به طور مثال کسی که دارای ذهنیت کودک آسیب پذیر است دائم به خود می گوید: مادر سالمند من شخصی خودخواه است، هنوز هم بیشتر به خودش اهمیت می دهد، آدم پر توقعی است، می خواهد که من فرمانبردارش باشم، می خواهد که من کارهایش را برایش انجام دهم…
- این شخص باید بتواند در مواجهه با غم ها و درد و رنج هایی که دارد از خود مراقبت کند. گذشته و فکرهایی که مربوط به گذشته است را بشناسد و با آگاهی نسبت به خود، سعی به حل کردن آنها کند زیرا خاطراتی که از گذشته باقی مانده باعث بوجود آمدن افکار منفی شده است و این افکار منفی درد(روانی) ایجاد می کند. سعی کردن به فراموش کردن( فرار کردن و اجتناب) فقط بار روانی را بیشتر می کند آسیب روانی بیشتری می زند مانند وقتی که کفش تنگی می پوشیم که به پای ما فشار می آورد، در اولین فرصت کفش خود را عوض می کنیم، یا داخل آن را روزنامه و قالب می گذاریم تا گشاد تر شود و دنبال راه حل هستیم ما نمی توانیم این تنگی کفش را نادیده بگیریم چون اگر نادیده بگیریم دچار زخم پا می شویم، در مورد مشکلات روانی نیز باید به دنبال راه حل باشیم نه اینکه آنها را نادیده بگیریم با این تفاوت که مسائل روانی درد هایی ایجاد می کند که به وضوح آسیب های جسمی نیست به همین خاطر ما مسایل آزار دهنده روانی را نادیده می گیریم( گاهی فکر می کنیم با گذشت زمان حل می شود)
- وقتی ما نمی خواهیم با احساسات منفی خود روبرو شویم در عملکرد مراقبت از سالمند دچار اختلال می شویم. ولی اگر در مقابل هیجانات منفی (که ریشه در گذشته ما دارند) بتوانیم با خود مهربان باشیم و در گفتگوی درونی مانند یک والد خوب با خود بر خورد کنیم به حل مشکل کمک خواهیم کرد.
به طور مثال شخصی که مانند یک والد خوب با خودش صحبت می کند، به خود می گوید: عزیزم تو را درک می کنم. این شخص خودش را سرزنش نمی کند، به اندازه توانی که دارد از خودش توقع دارد و مانند یک مادر مهربان با خودش برخورد می کند. با مهربان بودن نسبت به خودش، از خود مراقبت می کند.
در حالیکه شخصی که مانند یک والد انتقاد گر با خودش حرف می زند: دایما خودش را سرزنش می کند، نسبت به خودش سخت گیر است و می خواهد همه کارها را به بهترین شکل انجام دهد و دچار احساساتی مانند ترس و شرم و غیره است زیرا در کودکی، والدینی داشته که دائم این رفتار ها را با او داشته اند و حالا که این شخص بزرگ شده، رفتارهای والدین را برای خودش تکرار می کند.
جمع بندی نهایی:
در ذهن ما لایه های مختلفی وجود دارد که وقتی در تعارض با همدیگر باشند باعث تجارب منفی و احساس اضطراب، بد رفتاری، زورگویی، غم، ترس و غیره می شوند. ذهنیت هایی مانند کودک تنها، کودک دچار شرم، و غیره …
ذهنیت ها صدای والدین هستند که در بزرگسالی برای خود تکرار می کنیم. برای روبرو شدن با مسایل باید بتوانیم این ذهنیت ها را بشناسیم و با آنها مانند یک والد خوب روبرو شویم.