کارشناسان: خانم ها رحیمی- آقایانی- فرهندی
این جلسه پس از گوش دادن به فایل های آموزشی صوتی خودمختاری و طرحواره های مربوطش تشکیل شد . تمرکز این جلسه روی وابستگی بود. ابتدا در مورد والدین کنترل گر از شرکت کنندگان سوال شد که در دوران کودکی چگونه رفتار می کنند و چه تاثیری در بزرگسالی دارند، پاسخ های حاضرین مورد بررسی قرار گرفت:
والدین کنترل گر مدام فرزندان را چک می کنند، به آنها آزادی عمل نمی دهند، عقیده خودشان را به فرزندان تحمیل می کنند و فکر می کنند که برای آینده فرزندان بهتر است، به فرزندان اجازه اظهار نظر نمی دهند. این فرزندان، اعتماد به نفس پایین و شخصیت وابسته خواهند داشت. کنترل بیشتر از حد روی فرزندان باعث رشد بی اعتمادی و در بزرگسالی آزادی زیاد می شود. والدین کنترل گر اجازه تصمیمات مستقل را به فرزندان نمی دهند مثل دوربین مدار بسته فرزندان خود را دائم زیر نظر دارند، کنترل خود را به صورت غیر مستقیم، از طریق القا نظرات خود اعمال می کنند. فرزندان این افراد در بزرگسالی، اعتماد به نفس پایینی دارند و این رفتار را در زندگی جدید با همسر و فرزندان وارد می کنند. این مساله زنجیره وار تا نسل های بعد ادامه پیدا می کند.
خانم آقایانی در جمع بندی و تکمیل نظرات شرکت کنندگان گفتند:
والدینی که حمایت های زیادی می کنند اجازه کاری به بچه ها نمی دهند و بر و بال بچه ها رو می بندند، فرزندان وابسته بار می آورند، این وابستگی باعث افتادن در تله بی کفایتی و عدم خودمختاری بیافتند و در جبران افراطی آن مستقل نما می شوند.
گاهی کنترل فرزندان واضح و روشن نیست، بیشتر به صورت مراقبت کردن و هشدار دادن ( مثال به کسی اعتماد نکن، در خیابان مراقب باش و ..) دیده می شود. غیر مستقیم و نا محسوس بودن کنترل گاهی باعث می شود که ما متوجه اینکه توسط والدین کنترل می شدیم نباشیم و چیزی که به یاد می آوریم مراقبت کردن از ما بوده است.
این موضوع باعث رشد بی اعتمادی، وابستگی و وسواس(معیارهای سرسختانه) در فرزندان می شود. بعضی از این فرزندان به جبران افراطی کنترل بیش از حد، برای حمله به تله خود، آزادی های بی حد و مرز را تجربه می کنند.
در ادامه به این سوال پرداخته شد که کنترل والدین روی فرزندان چقدر باید باشد، چقدر باید به فرزندان آزادی عمل داد، به خصوص که خطرات دنیای کنونی نسبت به قبل بیشتر بوده و جسارت فرزندان نسل جدید نیز بیشتر است؟
شرکت کنندگان در پاسخ به سوال گفتند:
در کارهای باید با فرزندان مشورت کرد، با آنها دوست بود و در کنارشان بود و نه در مقابل شان
باید با فرزندان صحبت کرد، به آنها نشان داد که قضاوتشان نمی کنیم تا راحت مسایل خود را در خانواده مطرح کنند و اعتمادشان افزایش پیدا کند، به این ترتیب مسایل خود را از ما پنهان نمی کنند و راهنمایی های لازم را دریافت می کنند و خطرات کمتری تهدیدشان می کند.
خانم آقایانی در توضیح این مساله به نیاز به پذیرش محدودیت های واقع بینانه اشاره کردند و ادامه دادند:
در حین اینکه باید چهار نیاز دیگر بر آورده شود، باید بر آورده شدن آنها در حد معقول و در چارچوب باشد. قوانین و محدودیت های باید اجرا شود تا فرزندان یاد بگیرند همه چیزهایی که می خواهیم لزوما بر آورده نمی شوند.بدون محدودیت، افراد دچار بی برنامگی ، خودخواهی و خودپسندی و خودشیفتگی می شوند. نظم و انضباط را در کلام و رفتار نمی توانند رعایت کنند( خویشتن داری- بی انضباطی ناکافی)
مقدار کنترل وابسته به قوانین کلی و در موقعیت های خاص است. این قوانین به تناسب سن فرزندان باید رعایت شود. فرزندانی که ناکامی را تجربه نمی کنند و هر آنچه که می خواهند در اختیار شان قرار می گیرد افرادی خود خواه می شوند.
نیاز های بر آورده نشده و نداشتن آزادی عمل و خودمختاری چه اثراتی روی ما داشته و چه کاری برای آن می توانیم انجام دهیم؟ چطور از دام تله بیرون بیاییم؟
ما برای کسب هر مهارتی نیاز به کمک گرفتن از متخصصین آن موضوع داریم. مهارت زندگی و حل مشکلات روحی و روانی نیاز مند ارتباط گرفتن با مشاورین و روانشناسان است.
وقتی ما می خواهیم همه کارها را بدون کمک دیگران انجام دهیم مستقل نمایی است. آنها یی که وابستگی دارند می خواهند خودشان را بی نیاز از دیگران نشان دهند. در حالیکه این موضوع شدنی نیست ما نیاز مند کمک دیگران هستیم و می توانیم قسمتی از کارها را بر عهده دیگران بگذاریم.
برای حل و فصل این وابستگی باید اول ببینیم چطور دچار این وابستگی شدیم. ارزیابی از خود داشته باشیم که ببینیم آیا دچار وابستگی هستیم یا نه.
افرادیکه دچار وابستگی هستند به دو شکل با آن مقابله می کنند، بعضی در مقابل آن تسلیم می شوند و بعضی از آن فرار یا اجتناب می کنند.
در حالت تسلیم، فکر می کنیم که حتما باید دیگران حضور داشته باشند تا بتوانیم کارهایمان را انجام دهیم. بنابراین نیاز است:
- مسوولیت ها و وظایفی که در زندگی روزمره به عهده ما هست بنویسیم
- ببینیم در کدامیک احساس می کنیم به تنهایی نمی توانیم آنها را انجام دهیم و تنهایی از پس آن بر نمی آییم. لیستی از این کارها تهیه کنیم.
در حالت اجتناب، وقتی دچار مساله یا چالشی می شویم، تصمیم می گیریم که آن را انجام ندهیم.
- لیستی از کارهایی که از انجام آن فرار می کنیم و از ورود به آن خودداری می کنیم را تهیه کنیم.
- این دو لیست را از ساده به سخت مرتب کنیم و خودمان را ملزم به انجام ساده ترین کار در لیست کنیم. چند روز انجام این کار را ادامه دهیم، وقتی از پس آن بر آمدیم سراغ کار بعدی برویم. اگر در انجام امور شکست خوردیم و یا با کفایت لازم انجام ندادیم( به خصوص کارهایی که در دوران کودکی از آن منع شدیم و یا ترسی در دل ما قرار دارد که نمی توانیم از عهده انجام درست آن بر آییم) مایوس نشویم. دست از آن کار بر نداشته و آن را ادامه دهیم.
- لیستی از افرادی که ما در وابستگی نگه می دارند و نقش والدینی که در کودکی داشته ایم را بازی می کنند تهیه کنیم. اگر کسی دارد حمایت اضافی می کند را بررسی کنیم که چرا گرفتار این موضوع شدیم و با دقت بدون آسیب زدن به رابطه و آدم های رابطه، این وابستگی را کم کنیم.( چون افرادی که در رابطه ها دنبال آدم های قوی و اعتماد به نفس بالا می گردند تا بتوانند به کارهایشان رسیدگی کنند دچار وابستگی هستند)
- ۶- در تهیه این ۳ لیست، به مساله مرقبت از سالمندان توجه ویژه ای داشته باشید.