۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰

قرارم با مسوول اداره سلامت شهرداری ۱۰ جور شد. اون مجتمع یاد آور یه خاطره ای هست از برگزاری همایش سلامت مردان که چندین سال قبل من و همکارام با همکاری اداره سلامت برگزار کردیم. همینطور خاطراتی از پارکهای نزدیکش دارم، جشنواره های مربوط به هفته سلامت…اجرای هر برنامه ای با خودش تلخی و شیرینی هایی داره، همینطور خاطراتی تلخ و شیرین به جا میذاره. ازش چیزهایی یاد می گیریم و تجربه ای برای آینده مون میشه. شاید حتی نتونیم حدس بزنیم در آینده اثرات این برنامه در زندگی خودمون و یا اطرافیان و آیندگان چه خواهد بود ولی بهترین کار اینه که بهترین تلاشمون رو برای اجرای اون انجام بدیم. ( البته این نقطه ضعف برنامه های ماست که بسیار کوتاه مدت و ضربتی انجام میشه و ارزشیابی هم در موردش صورت نمی گیره)

 

با این افکار از میون سالن بزرگ مجتمع عبور کردم و خودم رو به اداره سلامت که با پارتیشن بندی از سایر قسمتها جدا میشد رسوندم. همچین سالن بزرگی فقط برای زمانهایی که تعداد زیادی از افراد در یک نقطه قراره جمع شوند مانند همون برگزاری همایش ها یا پخش فیلم و نمایشگاه مناسبه … در بقیه موارد هر روز کارمندان باید از اون عبور کنند و در اتاقهای کوچیک شون که بعضا حالتی پارتیشنی داره به سر ببرن.هی شهرداری … شهرداری … شهرداری …

بگذریم… جلسه کوتاهی بود که با خوشرویی کارشناسان و مسوول اداره سلامت شروع شد. در اتاق مسوول خانه سلامت به توضیح پروپوزالم، کارهایی که تا الان انجام دادم و درخواستم پرداختم. سوال و جوابهایی انجام شد.بیشتر سوال پرسیده شد و من جواب دادم. حقیقت جلسه خوبی بود ولی انتظار داشتم چیز بیشتری از فعالیت های اداره سلامت سر در بیارم تا بتونم راهی نوین و خلاقانه برای کارهام پیدا کنم.  از ایده پردازی زیاد برای جلسه اول خودداری کردم و در خواست کردم که منو به افرادی که می تونن کمکی داشته باشند متصل کنند. قرار شد با دو نفر از دبیران کانون های جهان دیدگان محلات آشنا کنند تا بقیه ماجرا رو ببینیم چه پیش می آید.

 

در طول مدتی که به جاهای مختلف سر زده ام فقط با این انگیزه رفته ام که این پایان نامه من فرصت خوبی برای همه ادارات است تا قسمتی از فعالیت هاشون رو که به خصوص به خاطر شرایط کرونا دچار افت و انفعال شده، بازنگری کنند و زمینه ای برای همکاری های چند جانبه به نفع مردم فراهم شود. اما …چه کنم که من دانشجو هستم و حرفهایم تا یه جایی برش دارد. اواویت های هر سازمان با سازمانی دیگر متفاوت است، معیارهای ارزش بندی برنامه ها متنوع و توقعات افراد و سازمانها در ازای همکاری گاهی در وسعت پایان نامه من نمی گنجد…

شاید نیاز به یک جلسه گروهی برای همه افرادی که تا الان با هاشون تماس گرفتم باشد…

خدایا به تو توکل می کنم نگذار سختی راه، من را از هدفم دور یا من را متوقف کند.

در پناه حق، به روز، مهربان و با هم باشیم.

نام نویسنده: مدیر سایت - Admin@User

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.