۲۹ دی ۱۳۹۹

دلشوره دارم و از مراجعه کردن به سازمانهای مختلف و سر و کله زدن با آدم های متفاوت خسته هستم. احساس می کنم زمان رو دارم از دست میدم . از برنامه ای توی ذهنم ( و نه توی پروپوزال) داشتم  همینجوری پیش بره عقب میوفتم. دلم یه محیط آشنا می خواد، دلم برای جو مرکز بهداشت ، پایگاه های سلامت، روزهایی که بازدید می رفتیم تنگ شده.

به همین خاطر تصمیم گرفتم که به پایگاه های سلامت مراجعه کنم که هم حال و هوام عوض شه و هم یه مقدار کار رو جلو ببرم و این استرسم کم شه.

با توجه به اینکه دوباری با کارشناس ستادی سالمندان صحبت کرده بودم، به نظرم می رسید مشکل چندانی برای کار با سامانه سیب و پیدا کردن سالمندان نداشته باشم.

با یکی از پایگاه ها تلفنی هماهنگ کردم تا بهشون مراجعه کنم، مسوول پایگاه پشت تلفن منو نشناخت و حقم داشت چون از محیط کار خیلی دور شدم. ولی خب برام ناراحت کننده نبود چون می دونستم به محض اینکه منو ببینه یادش میاد. همینطور هم شد. با معرفی نامه به پایگاه مراجعه کردم و با لبخند و خوش آمد گویی استقبال شدم.  توی این نقطه زمان یاد یکی از دوستان افتادم که گفت: دنبال درد سر نرو و پایان نامت رو توی حوزه کاری خودت بردار.

الان حس می کنم درست می گفته، من چقدر نیاز یه چهره آشنا داشتم. چقدر نیاز به روحیه و انرژی داشتم و اون محیط منو آروم کرد. همون اول کار گفتم که برای کار دانشجویی اومدم نه به عنوان ناظر و برای امتیاز دادن به شما. من الان دانشجو هستم و امدم ازتون کمک بگیرم. با احترام زیاد منو به اتاق یکی از پرسنل که  مرخصی بود راهنمایی کردن. کامپیوتر رو در اختیار من قرار دادن و من شروع کردم به جستجو کردن و بررسی پرونده ها و مرور مواردی که از کارشناس ستادی یاد گرفته بودم.

محیط پایگاه کمی شلوغ تر از انتظاری که در مورد کرونا داشتم بود، توی این مدتی که توی خونه امورم رو اکثرا پیگیری می کردم، حسابی از این شلوغی ها دور شده بودم و امروز یهویی ازون محیط خلوت ذهنی خودم پرت شدم بین مردم، یه کم برام تمرکز کردن سخت بود. ولی خوشبختانه تونستم تا حدودی به چیزهایی که می خواستم برسم، سوالاتم رو از پرسنل پرسیدم و چیزهایی ازشون یاد گرفتم و یادداشت برداشتم. با وجود اینکه سرشون شلوغ بود هراز گاهی مسوول پایگاه میومد بهم سر میزد تا اگه چیزی لازم دارم در اختیارم قرار بده . یادم میاد روزهایی که توی همین شلوغی ها کار می کردیم و تمرکزمون هم به هم نمی خورد.  با یه امید تازه کارو جمع کردم، از مجموعه زمانی که گذاشته بودم ۱۰۰ درصد راضی نبودم ولی اونقد حالم خوب بود که سر ظهر تصمیم گرفتم قدم بزنم و خودم رو به ۲ محل بعدی برسونم.

 

نام نویسنده: مدیر سایت - Admin@User
این نوشته منتشر شده در مرکز بهداشت می باشد. جهت اضافه کردن به علاقمندی های مرورگر خود بر روی لینک صفحه کلیک نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.